تبلیغ قوم (قرآن)یکی از ماموریتهای پیامبران الهی تبلیغ در بین قوم خود بود، که نسبت به سایر مردم در اولویت قرار داشتند. همانگونه که تبلیغ خویشاوندان در اولویت بود. فهرست مندرجات۱.۱ - تبلیغ در بین قوم خود ۱.۱.۱ - جهاد با جهل ۱.۱.۲ - انذار قوم خویش ۱.۲ - مؤمن آل فرعون ۱.۲.۱ - خیرخواهی ۱.۲.۲ - شخصیت مؤمن آل فرعون ۱.۳ - تبلیغ پیامبران در قومشان ۱.۳.۱ - موسی و قومش ۱.۳.۲ - نوح و قومش ۱.۳.۳ - هود و قومش ۱.۳.۴ - صالح و قومش ۱.۳.۵ - لوط و قومش ۱.۳.۶ - شعیب و قومش ۱.۳.۷ - ابراهیم و قومش ۱.۳.۸ - الیاس و قومش ۱.۳.۹ - پیامبران و قومشان ۲ - پانویس ۳ - منبع ۱ - تبلیغ در بین قوم۱.۱ - تبلیغ در بین قوم خودتبلیغ در بین قوم خود، دارای اولویت برای کسب کنندگان معارف دینی است. وما کان المؤمنون لینفروا کآفة فلولا نفر من کل فرقة منهم طـآئفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون. «شایسته نیست مؤمنان همگی (بسوی میدان جهاد) کوچ کنند چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کند (و طایفه ای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند.» ۱.۱.۱ - جهاد با جهلآیه فوق که با آیات گذشته در زمینه جهاد پیوند دارد، اشاره به واقعیتی می کند که برای مسلمانان جنبه حیاتی دارد و آن اینکه: گر چه جهاد بسیار پر اهمیت است و تخلف از آن ننگ و گناه، ولی در مواردی که ضرورتی ایجاب نمی کند که همه مؤمنان در میدان جهاد شرکت کنند، مخصوصا در مواقعی که پیامبر ص شخصا در مدینه باقی مانده "نباید همه به جهاد بروند بلکه لازم است هر جمعیتی از مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند گروهی فریضه جهاد را انجام دهند، و گروه دیگری در مدینه بمانند و معارف و احکام اسلام را بیاموزند" و به هنگامی که یاران مجاهدشان از میدان بازگشتند احکام و فرمانهای الهی را به آنها تعلیم دهند و از مخالفت آن انذارشان نمایند. ۱.۱.۲ - انذار قوم خویشمعنای مناسب تر آنست که ضمیر مستتر در"رجعوا" به آن طائفه ای برگردد که برای آموختن احکام دین بیرون می شوند، و ضمیر در "الیهم" به قوم و اهل شهر ایشان راجع باشد، و منظور از آیه این باشد که وقتی این عده احکام دین را یاد گرفتند به شهر خود و به میان اهل ولایت خود برگشته، ایشان را انذار کنند. ولی ممکن هم هست عکس این ترتیب باشد، یعنی ضمیر در "رجعوا" به اهل شهر برگردد که به جهاد رفته اند، و ضمیر در "الیهم" به آموزندگان دین برگشت کند، و معنا چنین باشد: "و قوم خود را که به جهاد رفتهاند وقتی که از جهاد بسوی ایشان برگشتند انذار کنند". ۱.۲ - مؤمن آل فرعونمؤمن آل فرعون، تبلیغ کننده قوم خویش بود. یـقوم لکم الملک الیوم ظـهرین فی الارض فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا قال فرعون ما ارکم الا ما اری وما اهدیکم الا سبیل الرشاد «ای قوم من! امروز حکومت از آن شماست و در این سرزمین پیروزید اگر عذاب خدا به سراغ ما آید، چه کسی ما را یاری خواهد کرد؟! » فرعون گفت: «من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمیدهم، و شما را جز به راه صحیح راهنمایی نمی کنم! (دستور، همان قتل موسی است!)» وقال الذی ءامن یـقوم انی اخاف علیکم مثل یوم الاحزاب «آن مرد باایمان گفت: «ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم.» ویـقوم انی اخاف علیکم یوم التناد «ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا می زنند (و از هم یاری می طلبند و صدایشان به جایی نم ی رسد) بیمناکم.» وقال الذی ءامن یـقوم اتبعون اهدکم سبیل الرشاد «کسی که (از قوم فرعون) ایمان آورده بود گفت: «ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم.» ویـقوم مالی ادعوکم الی النجوة وتدعوننی الی النار. «ای قوم من! چرا من شما را به سوی نجات دعوت می کنم، اما شما مرا بسوی آتش فرا می خوانید؟» ۱.۲.۱ - خیرخواهی"یا قوم لکم الملک الیوم ظاهرین فی الارض فمن ینصرنا من باس الله ان جاءنا" معنایش این است که: مؤمن آل فرعون به فرعونیان می گوید: ای قوم و قبیله من، امروز ملک و سلطنت در دست شماست، و شما بر سایر مردم یعنی بنی اسرائیل غلبه دارید و در زمین علو و بلندپروازی می کنید، فردا اگر عذاب خدا به سوی ما آید، هم چنان که موسی وعده اش را داده، چه کسی ما را یاری می کند؟ در این بیان خودش را هم داخل در آنان و جزو آنان قرار داده تا در ترساندنشان از عذاب خدا مؤثرتر و در خیرخواهی آنان رساتر سخن گفته باشد و سخن بهتر در دلهایشان جای بگیرد، و خلاصه بفهماند که عاقبتی را که برای خودش می خواهد، برای آنان نیز میخواهد. ۱.۲.۲ - شخصیت مؤمن آل فرعوناز آیات قرآن همین قدر استفاده می شود که او مردی بود از فرعونیان که به موسی ایمان آورده بود اما ایمان خود را مکتوم می داشت، در دل به موسی عشق می ورزید و خود را موظف به دفاع از او می دید. او مردی بود هوشیار و دقیق و وقت شناس و از نظر منطق بسیار نیرومند و قوی که در لحظات حساس به یاری موسی شتافت، و چنان که در دنباله این آیات خواهد آمد او را از یک توطئه خطرناک قتل رهایی بخشید. اما در روایات اسلامی و سخنان مفسران توصیفات بیشتری درباره او آمده است. از جمله اینکه بعضی گفته اند: او پسر عمو یا پسر خاله فرعون بود، و تعبیر به "آل فرعون" را نیز شاهد بر این معنی دانسته اند زیرا تعبیر به آل معمولا در مورد خویشاوندان به کار می رود هر چند در مورد دوستان و اطرافیان نیز گفته می شود. بعضی دیگر او را یکی از پیامبران خدا بنام "حزبیل" یا "حزقیل" می دانند. بعضی روایت کرده اند که او خازن (سرپرست خزائن و گنجینه های) فرعون بوده است. ۱.۳ - تبلیغ پیامبران در قومشانتبلیغ در میان قوم خود، دارای اولویت برای پیامبران است. ۱.۳.۱ - موسی و قومشواذ قال موسی لقومه یـقوم انکم ظـلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم فتاب علیکم انه هو التواب الرحیم. «و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید و به سوی خالق خود باز گردید! و خود را (یکدیگر را) به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذیرفت زیرا که او توبه پذیر و رحیم است.» واذ قال موسی لقومه یـقوم اذکروا نعمة الله علیکم اذ جعل فیکم انبیآء وجعلکم ملوکا وءاتـیکم ما لم یؤت احدا من العــلمین. «(به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکر شوید هنگامی که در میان شما، پیامبرانی قرار داد (و زنجیر بندگی و اسارت فرعونی را شکست) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد و به شما چیزهایی بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود!» قال موسی لقومه استعینوا بالله واصبروا ان الارض لله یورثها من یشآء من عباده والعـقبة للمتقین. «موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می کند و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است.» و وعدنا موسی ثلـثین لیلة واتممنـها بعشر فتم میقـت ربه اربعین لیلة وقال موسی لاخیه هـرون اخلفنی فی قومی واصلح ولاتتبع سبیل المفسدین. «و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسی به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما!» وقال موسی یـقوم ان کنتم ءامنتم بالله فعلیه توکلوا ان کنتم مسلمین. «موسی گفت: «ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، بر او توکل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید!» ولقد ارسلنا موسی بـایـتنآ ان اخرج قومک من الظـلمـت الی النور وذکرهم بایام الله ان فی ذلک لایـت لکل صبار شکور. «ما موسی را با آیات خود فرستادیم (و دستور دادیم: ) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایام الله» را به آنان یاد آور! در این، نشانه هایی است برای هر صبر کننده شکرگزار.» واذ قال موسی لقومه اذکروا نعمة الله علیکم اذ انجـیکم من ءال فرعون یسومونکم سوء العذاب ویذبحون ابنآءکم ویستحیون نسآءکم وفی ذلکم بلاء من ربکم عظیم. «و (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به قومش گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایی بخشید! همانها که شما را به بدترین وجهی عذاب می کردند پسرانتان را سر می بریدند، و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می گذاشتند و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.» فرجع موسی الی قومه غضبـن اسفا قال یـقوم الم یعدکم ربکم وعدا حسنا افطال علیکم العهدام اردتم ان یحل علیکم غضب من ربکم فاخلفتم موعدی. «موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویی به شما نداد؟! آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید، یا می خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟» ولقد قال لهم هـرون من قبل یـقوم انما فتنتم به وان ربکم الرحمـن فاتبعونی واطیعوا امری. «و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «ای قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفته اید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروی کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید.» ۱.۳.۲ - نوح و قومشلقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم او به آنان گفت: «ای قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگی می ترسم! » قال یـقوم لیس بی ضلــلة ولـکنی رسول من رب العــلمین. «گفت: «ای قوم من! هیچ گونه گمراهی در من نیست ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم.» واتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یـقوم ان کان کبر علیکم مقامی وتذکیری بـایـت الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم وشرکآءکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی ولاتنظرون. «سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکرات من نسبت به آیات الهی، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکل کردهام! فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند (تمام جوانب کارتان را بنگرید) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظهای) مهلتم ندهید! (اما توانایی ندارید!)» ثم بعثنا من بعده رسلا الی قومهم فجآءوهم بالبینـت فما کانوا لیؤمنوا بما کذبوا به من قبل کذلک نطبع علی قلوب المعتدین. «سپس بعد از نوح، رسولانی به سوی قومشان فرستادیم آنان دلایل روشن برایشان آوردند اما آنها، به چیزی که پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند! اینچنین بر دلهای تجاوزکاران مهر می نهیم (تا چیزی را درک نکنند)» ولقد ارسلنا نوحا الی قومه انی لکم نذیر مبین «ما نوح را بسوی قومش فرستادیم (نخستین بار به آنها گفت): «من برای شما بیم دهنده ای آشکارم.» قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی و ءاتـنی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها وانتم لها کـرهون. «(نوح) گفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد- و بر شما مخفی مانده- (آیا باز هم رسالت مرا انکار می کنید)؟! آیا ما می توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با اینکه شما کراهت دارید؟» ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره افلاتتقون. «و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم او به آنها گفت: «ای قوم من! خداوند یکتا را بپرستید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا (از پرستش بتها) پرهیزنمی کنید.» ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما فاخذهم الطوفان وهم ظــلمون. «و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم و او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت در حالی که ظالم بودند.» انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم• قال یـقوم انی لکم نذیر مبین «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و گفتیم: «قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید!» گفت: «ای قوم! من برای شما بیم دهنده آشکاری هستم.» قال رب انی دعوت قومی لیلا ونهارا. «(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوی تو) دعوت کردم.» ۱.۳.۳ - هود و قومشوالی عاد اخاهم هودا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره افلاتتقون «و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمی کنید؟» قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنرک فی سفاهة وانا لنظنک من الکـذبین• قال یـقوم لیس بی سفاهة ولـکنی رسول من رب العــلمین. «اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) می بینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان می دانیم! » گفت: «ای قوم من! هیچ گونه سفاهتی در من نیست ولی فرستاده ای از طرف پروردگار جهانیانم.» والی عاد اخاهم هودا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره ان انتم الا مفترون «(ما) به سوی (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم (به آنها) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! شما فقط تهمت می زنید (و بتها را شریک او می خوانید)!» ویـقوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السمآء علیکم مدرارا ویزدکم قوة الی قوتکم ولاتتولوا مجرمین. «وای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنه کارانه، روی (از حق) بر نتابید!» واذکر اخا عاد اذ انذر قومه بالاحقاف وقد خلت النذر من بین یدیه ومن خلفه الاتعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم. «(سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته های دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت: ) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم.» ۱.۳.۴ - صالح و قومشوالی ثمود اخاهم صــلحا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره قد جآءتکم بینة من ربکم هـذه ناقة الله لکم ءایة فذروها تاکل فی ارض الله ولاتمسوها بسوء فیاخذکم عذاب الیم «و به سوی (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودی برای شما نیست! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده: این «ناقه» الهی برای شما معجزه ای است او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهای بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت.» فتولی عنهم وقال یـقوم لقد ابلغتکم رسالة ربی ونصحت لکم ولـکن لاتحبون النـصحین. «(صالح) از آنها روی برتافت و گفت: «ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید.» والی ثمود اخاهم صــلحا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره هو انشاکم من الارض واستعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب «و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت کننده (خواسته های آنها) است! » قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی وءاتـنی منه رحمة فمن ینصرنی من الله ان عصیته فما تزیدوننی غیر تخسیر. «گفت: «ای قوم! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد (می توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچی کنم)؟! اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی می تواند مرا در برابر وی یاری دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزی بر من نمی افزاید» قال یـقوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون. «(صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله می کنید (و عذاب الهی را می طلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی کنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟» ۱.۳.۵ - لوط و قومشولوطا اذ قال لقومه اتاتون الفـحشة ما سبقکم بها من احد من العــلمین. «و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتی را انجام می دهید که هیچیک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟» ولوطا اذ قال لقومه اتاتون الفـحشة وانتم تبصرون. «و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی می روید در حالی که (نتایج شوم آن را) می بینید؟» فـامن له لوط وقال انی مهاجر الی ربی انه هو العزیز الحکیم «و لوط به او (ابراهیم) ایمان آورد، و (ابراهیم) گفت: «من بسوی پروردگارم هجرت می کنم که او صاحب قدرت و حکیم است!» ولوطا اذ قال لقومه انکم لتاتون الفـحشة ما سبقکم بها من احد من العــلمین. «و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام می دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است.» ۱.۳.۶ - شعیب و قومشوالی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره قد جآءتکم بینة من ربکم فاوفوا الکیل والمیزان ولاتبخسوا الناس اشیآءهم ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلـحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنا بر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید.» فتولی عنهم وقال یـقوم لقد ابلغتکم رســلـت ربی ونصحت لکم فکیف ءاسی علی قوم کـفرین. «سپس از آنان روی برتافت و گفت: «ای قوم من! من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم با این حال، چگونه بر حال قوم بی ایمان تاسف بخورم؟!» والی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره ولاتنقصوا المکیال والمیزان انی ارکم بخیر وانی اخاف علیکم عذاب یوم محیط «و بسوی «مدین» برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشی نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت می بینم (ولی) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم.» ویـقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولاتبخسوا الناس اشیآءهم ولاتعثوا فی الارض مفسدین «وای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید!» قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی ورزقنی منه رزقا حسنا ومآ ارید ان اخالفکم الی مآ انهـکم عنه ان ارید الا الاصلـح ما استطعت وما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب «گفت: «ای قوم! به من بگویید، هر گاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبی به من داده باشد، (آیا می توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟! ) من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح- تا آنجا که توانایی دارم- نمی خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکل کردم و به سوی او بازمی گردم.» ویـقوم لایجرمنکم شقاقی ان یصیبکم مثل مآ اصاب قوم نوح او قوم هود او قوم صــلح وما قوم لوط منکم ببعید. «وای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتی که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست.» قال یـقوم ارهطی اعز علیکم من الله واتخذتموه وراءکم ظهریا ان ربی بما تعملون محیط. «گفت: «ای قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالی که (فرمان) او را پشت سر انداخته اید! پروردگارم به آنچه انجام می دهید، احاطه دارد (و آگاه است)» ۱.۳.۷ - ابراهیم و قومشاذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون «آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمه های بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش می کنید؟» قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین• قالوا اجئتنا بالحقام انت من اللعبین• قال بل ربکم رب السمـوت والارض الذی فطرهن وانا علی ذلکم من الشهدین. «گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهی آشکاری بوده اید! » گفتند: «آیا مطلب حقی برای ما آورده ای، یا شوخی می کنی؟! » گفت: « (کاملا حق آورده ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را ایجاد کرده و من بر این امر، از گواهانم.» اذ قال لابیه وقومه ما تعبدون. «هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را می پرستید؟» وابرهیم اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون. «ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: «خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این برای شما بهتر است اگر بدانید!» واذ قال ابرهیم لابیه وقومه اننی براء مما تعبدون• الا الذی فطرنی فانه سیهدین. «و به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم به پدرش (عمویش آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما می پرستید بیزارم. مگر آن کسی که مرا آفریده، که او هدایتم خواهد کرد.» قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابرهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا برءؤا منکم ومما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العدوة والبغضاء ابدا حتی تؤمنوا بالله وحده الا قول ابرهیم لابیه لاستغفرن لک وما املک لک من الله من شیء ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا والیک المصیر. «برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید! - جز آن سخن ابراهیم که به پدرش (عمویش آزر) گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب می کنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)! - پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است!» فلما رءا الشمس بازغة قال هـذا ربی هـذا اکبر فلمآ افلت قال یـقوم انی بریء مما تشرکون. «و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می شکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است!» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکهایی که شما (برای خدا) می سازید، بیزارم.» اذ قال لابیه و قومه ماذا تعبدون. «هنگامی که به پدر و قومش گفت: «اینها چیست که می پرستید؟» ۱.۳.۸ - الیاس و قومشو ان الیاس لمن المرسلین• اذ قال لقومه الاتتقون. «و الیاس از رسولان (ما) بود! به خاطر بیاور هنگامی را که به قومش گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟» ۱.۳.۹ - پیامبران و قومشانومآ ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشآء ویهدی من یشآء وهو العزیز الحکیم. «ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت میکند و او توانا و حکیم است.» و لقد ارسلنا من قبلک رسلا الی قومهم فجاءوهم بالبینـت فانتقمنا من الذین اجرموا وکان حقا علینا نصر المؤمنین. «و پیش از تو پیامبرانی را بسوی قومشان فرستادیم آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم) و یاری مؤمنان، همواره حقی است بر عهده ما.» ۲ - پانویس۳ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تبلیغ قوم». ردههای این صفحه : تبلیغ | موضوعات قرآنی
|